آیات معاد جسمانی(قسمت1)
این وبلاگ به بررسی معاد و مطالب مرتبط به آن میپردازد

محتوای مطالب را چگونه ارزیابی میکنید؟

آمار مطالب

کل مطالب : 40
کل نظرات : 4

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 51

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 9
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 115
بازدید سال : 140
بازدید کلی : 10951

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان معاد و آدرس maad66.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : محمد محبی
تاریخ : یک شنبه 31 فروردين 1394
نظرات

 

 

 اگر وقت خوندن همه ی این مطالبو ندارین توصیه میکنم حتما بحث نکات را مطالعه فرمایید.

وَيَوْمَ يُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(19)حَتَّى إِذَا مَا جَاؤُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(20)

وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ(21)سوره فصلت آیات 19-21

 

در آيات مورد بحث از عذاب آخرت آنها سخن مى گويد، و دردها و مصائب دشمنان خدا را در مراحل مختلف قيامت طى چندين آيه تكان دهنده بر مى شمرد

نخست مى فرمايد: (( به خاطر بياوريد آن روز را كه دشمنان خدا را جمع كرده به سوى دوزخ مى برند)) (و يوم يحشر اعداء الله الى النار).

و براى اينكه صفوف آنها به هم پيوسته باشد (( صفوف پيشين را نگه مى دارند تا صفهاى بعد به آنها ملحق شوند)) و آنها را دسته جمعى روانه دوزخ مى كنند (فهم يوزعون ). 

(( زمانى كه به آن مى رسند گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به اعمال آنها گواهى مى دهد)) ! (حتى اذا ما جائوها شهد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون ).

چه شاهدان عجيبى ؟ كه عضو پيكر خود انسانند، و شهادتشان به هيچوجه قابل انكار نيست ، چرا كه در همه صحنه ها حاضر و ناظر بوده ، و به فرمان الهى به سخن آمده اند!

آيا شهادت اعضا از اين طريق است كه خدا درك و شعور و قدرت سخن در آنها مى آفريند؟

يا همانند درختى است كه خدا در ميان آن براى موسى ايجاد صوت كرد؟

و يا آثار گناهان كه در طول عمر در آنها نقش بسته در آنجا كه (( يوم البروز)) و روز آشكار شدن اسرار نهانى برملا مى شود؟ در تعبيرات معمولى نيز گاهى از اينگونه آثار تعبير به نطق يا اخبار مى شود، و مى گوئيم (( رنگ رخساره خبر مى دهد از سر درون )) !

همه اين تفسيرها قابل قبول است ، و در لابلاى سخنان مفسران كم و بيش آمده .

البته هيچ مانعى ندارد كه خداوند درك و شعورى در آنها ايجاد كند و از روى علم و آگاهى در آن محضر بزرگ شهادت دهند، شايد ظاهر آيات در بدو نظر نيز همين باشد، در مورد تسبيح و حمد و سجده ذرات جهان در پيشگاه خدا نيز جمعى را عقيده همين است .

ولى معنى اخير نيز چندان بعيد به نظر نمى رسد، چرا كه مى دانيم هيچ موجودى در اين عالم از بين نمى رود، و آثار گفتار و اعمال ما در اعضا و جوارح ما باقى ميماند، و اتفاقا اين (( شهادت تكوينى )) گوياترين شهادت غير قابل انكار است ، همانگونه كه زردى و رنگ پريدگى گواهى غير قابل انكارى بر ترس ، و سرخى صورت گواهى بر خشم ، يا شرم مى دهد، و اطلاق نطق بر اين معنى كاملا قابل قبول است .

اما احتمال دوم كه خداوند در آنها نطقى بيافريند بى آنكه دركى داشته باشند و يا اثر تكوينى را نشان دهند بعيد به نظر مى رسد، چون در اين صورت نه مصداق گواهى تشريعى است ، و نه گواهى تكوينى ، نه عقل و شعورى در آن است و نه اثر طبيعى عمل ، و در محضر دادگاه بزرگ الهى ارزش شهادت را نخواهد داشت .

قابل توجه اينكه جمله حتى اذا ما جائوها نشان مى دهد كه شهادت و گواهى اعضاى پيكر انسان در دادگاه دوزخ است ، آيا مفهوم اين سخن اين است كه در دوزخ چنين گواهى صورت مى گيرد در حالى كه دوزخ پايان كار است ؟ و يا اينكه دادگاه آنها در كنار جهنم بر پا مى شود؟ احتمال دوم نزديكتر به نظر مى رسد.

از سوى ديگر: منظور از (( جلود)) : (( پوستها)) (به صيغه جمع ) چيست ؟ ظاهر اين است كه منظور پوستهاى قسمتهاى مختلف تن است ، پوست دست و پا و صورت و غير آن ، و اگر در بعضى از روايات تفسير به (( فروج )) شده است ، در حقيقت از قبيل بيان مصداق است ، نه منحصر بودن مفهوم جلود در آن .

از سوى سوم اين سؤ ال مطرح مى شود كه چرا از ميان اعضاى بدن تنها چشم و گوش و پوستها گواهان آن دادگاهند؟ آيا گواهان منحصر به اينهاست ؟ يا اعضا ديگر نيز گواهى مى دهند؟

آنچه از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود اين است كه علاوه بر اينها گواهان ديگرى نيز از اعضاى بدن وجود دارد، در آيه 65 سوره يس ‍ مى خوانيم: و تكلمنا ايديهم و تشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون (( دستهاى آنها با ما سخن مى گويند، و پاهاى آنها به اعمالشان گواهى مى دهند)) .

در آيه 24 سوره نور سخن از شهادت (( زبان )) و (( دست و پا)) به ميان آمده : يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم .

بنابراين به نظر مى رسد كه اعضاى ديگر نيز هر كدام به نوبه خود گواهى دهند، اما چون بيشترين اعمال انسان به كمك چشم و گوش انجام مى گيرد و پوستهاى تن نخستين اعضائى هستند كه با اعمال تماس ‍ دارند گواهان صف مقدمند.

به هر حال آن روز، روز رسوائى بزرگ است ، روزى است كه تمام وجود انسان به سخن در مى آيد، تمامى اسرار او را فاش مى كنند، كه تمام گنهكاران را در وحشت عميقى فرو مى برد، اينجاست كه (( رو به پوستهاى تن خود كرده ، فرياد مى زنند: چرا شما بر ضد ما گواهى داديد)) ؟! (و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا).

ما كه ساليان دراز شما را نوازش داديم ، از سرما و گرما حفظ كرديم ، شستشو و نظافت و پذيرائى نموديم ، شما چرا اينچنين ؟!

(( آنها در پاسخ مى گويند: همان خدائى كه هر موجودى را به نطق در آورده ، ما را به سخن در آورده است )) (قالوا انطقنا الله الذى انطق كل شى ء).

خداوند ماءموريت افشاگرى را در اين روز و اين دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده ، و ما چاره اى جز اطاعت فرمان او نداريم ، آرى همان كس كه قدرت نطق را در موجودات ناطق ديگر آفريده در ما نيز اين توانائى را قرار داده است .

جالب اينكه آنها تنها از پوست تنشان اين سؤ ال را مى كنند نه از ساير گواهان ، مانند چشم و گوش .

ممكن است به خاطر اين باشد كه گواهى پوست از همه عجيبتر و شگفت انگيزتر، و از همه گسترده تر و وسيع تر است ، همان پوستى كه خود بايد قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهى را بچشد به چنين گواهى برمى خيزد، و اين راستى حيرت آور است .

سپس ادامه مى دهند: (( او كسى است كه شما را در آغاز آفريد، و بازگشت همه شما نيز به سوى او است )) (و هو خلقكم اول مرة و اليه ترجعون ).

و باز مى افزايند: (( شما اگر گناهانتان را مخفى مى كرديد نه از اين جهت بود كه از شهادت گوش و چشمها و پوستهايتان بر ضد خودتان بيم داشتيد، شما اصلا باور نمى كرديد روزى اينها به سخن در آيند و بر ضد شما گواهى دهند)) (و ما كنتم تستترون ان يشهد عليكم سمعكم و لا ابصاركم و لا جلودكم ).

(( بلكه مخفى كارى شما به خاطر اين بود كه گمان مى كرديد خداوند بسيارى از اعمالى را كه انجام مى دهيد نمى داند)) (و لكن ظننتم ان الله لا يعلم كثيرا مما تعملون ).

غافل از اينكه هم خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست ، و از اسرار درون و برون شما آگاه است ، و هم ماموران مراقبت او همه جا با شما هستند، آيا هرگز مى توانيد پنهان از چشم و گوش و حتى پوست تنتان عملى انجام دهيد؟!آرى شما چنان در قبضه قدرت او و مراقبان مخفى و آشكارش قرار داريد كه حتى ابزارهاى گناه شما گواهانى هستند بر ضد شما!

جمعى از مفسران شان نزولى براى اين آيه نقل كرده اند كه سه نفر از كفار قريش و طايفه بنى ثقيف كه جمجمه هائى كوچك و شكمى بزرگ داشتند در كنار خانه كعبه اجتماع كرده بودند، يكى از آنها به ديگران گفت : آيا شما فكر مى كنيد خداوند سخنان ما را مى شنود؟!ديگرى افزود: آهسته ! اگر بلند بگوئيم مى شنود و اگر آهسته تكلم كنيم نمى شود.

 ديگرى اضافه كرد: من فكر مى كنم اگر صداى بلند را بشنود حتما صداى آهسته را هم مى شنود!

اينجا بود كه آيه فوق نازل شد. به هر حال در آيه بعد مى افزايد: (( اين گمان بدى بود كه درباره پروردگارتان داشتيد، و همان موجب هلاكت شما گرديد، و سرانجام از زيانكاران شديد)) (و ذلكم ظنكم الذى ظننتم بربكم ارديكم فاصبحتم من الخاسرين ).

آيا اين گفتگوها سخن خداوند است ، يعنى گفتگوى اعضا و جوارح تا جمله (( انطقنا الله الذى انطق كل شى ء)) تمام مى شود، سپس سخن خداوند در زمينه انحراف و بدبختى و گمانهاى زشت آنها آغاز مى گردد؟يا اينكه اينها ادامه سخنان پوستهاى اعضاى تن انسان است .

معنى دوم مناسبتر به نظر مى رسد، و تعبيرات آيه با آن سازگارتر است ، هر چند اعضاى تن نيز اين سخنان را به فرمان خدا و تعليم او مى گويند و نتيجه همه تقريبا يك چيز است .

 

نکات:

1 - حسن ظن و سوء ظن به خدا

آيات فوق به خوبى گواهى مى دهد كه گمان بد درباره خداوند به قدرى خطرناك است كه گاه موجب هلاكت و عذاب ابدى انسان مى گردد، نمونه آن گمان گروهى از كفار بود كه گمان مى كردند خدا اعمال آنها را نمى بيند، و سخنان آنها را نمى شنود، همين سوء ظن سبب خسران و هلاكتشان شد. به عكس حسن ظن درباره خداوند موجب نجات در دنيا و آخرت است ، چنانچه در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : ينبغى للمؤ من ان يخاف الله خوفا كانه يشرف على النار و يرجوه رجاءا كانه من اهل الجنة ، ان الله تعالى يقول : و ذلكم ظنكم الذى ظننتم بربكم … ثم قال ان الله عند ظن عبده : ان خيرا فخير، و ان شرا فشر: (( سزاوار است بنده مؤ من آنچنان از خدا بترسد كه گوئى در كنار دوزخ قرار گرفته و مشرف بر آتش است ، و آنچنان به او اميدوار باشد كه گوئى اهل بهشت است ، چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: اين گمانى است كه شما به خدا پيدا كرديد و سبب هلاكتان شد، سپس امام (عليه السلام ) افزود: خداوند نزد گمان بنده خويش است اگر گمان نيك ببرد نتيجه اش نيك و اگر گمان بد ببرد نتيجه اش بد است )) .

در حديث ديگرى از امام صادق از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است : آخرين كسى را كه دستور داده مى شود به سوى دوزخ ببرند ناگهان به اطراف خود نگاه مى كند، خداوند بزرگ دستور مى دهد او را برگردانيد، او را بر مى گردانند، خطاب مى كند: چرا به اطراف خود نگاه كردى ؟ و در انتظار چه فرمانى بودى ؟ عرض مى كند: پروردگارا! من درباره تو اينچنين گمان نمى كردم ، مى فرمايد: چه گمان مى كردى ؟ عرض مى كند: گمانم اين بود كه گناهان مرا مى بخشى و مرا در بهشت خود جاى مى دهى ! خداوند مى فرمايد: يا ملائكتى ! لا، و عزتى و جلالى و آلائى و علوى و ارتفاع مكانى ، ما ظن بى عبدى هذا ساعة من خير قط، و لو ظن بى ساعة من خير ما ودعته بالنار، اجيزوا له كذبه و ادخلوه الجنة !: اى فرشتگان من ! به عزت و جلال و نعمتها و مقام والايم سوگند، اين بنده ام هرگز گمان خير درباره من نبرده ، و اگر ساعتى گمان خير برده بود من او را به جهنم نمى فرستادم ، گرچه او دروغ مى گويد ولى با اينحال اظهار حسن ظن او را بپذيريد، و او را به بهشت بريد، سپس ‍ پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: هيچ بنده اى نيست كه نسبت به خداوند متعال گمان خير ببرد مگر اينكه خدا نزد گمان وى خواهد بود، و اين همان است كه مى فرمايد: (و ذلكم ظنكم الذى ظننتم …).

 

2 - گواهان در دادگاه قيامت :

هنگامى كه مى گوئيم در جهان ديگر همه انسانها محاكمه مى شود ممكن است دادگاههائى را همچون دادگاههاى عالم دنيا تداعى كند، كه هر كس با پرونده اى كوچك يا بزرگ با شاهدانى همچون شاهدان اين دادگاهها در برابر قضات حاضر مى شوند، و سؤ ال و جوابى صورت مى گيرد، و حكم نهائى صادر مى شود. ولى بارها گفته ايم الفاظ در آنجا مفهوم عميقترى به خود مى گيرد كه گاه تصور مفاهيم آنها براى ما زندانيان دنيا مشكل ، و گاهى غير ممكن است ، ولى هر گاه اشاراتى را كه در آيات قرآن و روايات پيشوايان معصوم وارد شده مورد توجه قرار مى دهيم حقايقى براى ما كشف مى شود كه از عظمت و عمق زندگى در آن جهان اجمالا پرده بر مى دارد، و نشان مى دهد كه دادگاه رستاخيز چه دادگاه عجيبى است. مثلا هنگامى كه گفته مى شود (( ميزان عمل )) ممكن است اين تصور پيدا شود كه اعمال ما در آن روز به صورت اجسام سبك و سنگينى در مى آيد كه در ترازوهاى دو كفه اى وزن مى شود، اما هنگامى كه در روايات معصومين مى خوانيم على (عليه السلام ) ميزان اعمال است ، يعنى ارزش اعمال و شخصيت افراد با مقياس وجودى اين بزرگمرد عالم انسانيت سنجيده مى شود، و هر اندازه به آن شبيه و نزديك است وزن بيشترى دارد، و هر قدر بى شباهت و دور است وزن كمترى دارد، متوجه مى شويم كه ميزان عمل در آنجا يعنى چه ؟!در مورد مساله (( گواهان )) نيز آيات قرآن پرده از روى حقايقى برداشته ، و پاى گواهى امورى را به ميان كشيده كه در دادگاههاى دنيا مطلقا مطرح نيستند، ولى در آنجا نقش اساسى را دارند. به طور كلى از آيات قرآن استفاده مى شود كه شش نوع گواه براى آن دادگاه وجود دارد. 

1 - از همه برتر و بالاتر (( ذات پاك خداوند)) است : و ما تكون فى شان و ما تتلوا منه من قرآن و لا تعملون من عمل الا كنا عليكم شهودا اذ تفيضون فيه : (( در هر حال كه باشى و هر آيهاى از قرآن كه بخوانى و هر كارى را انجام دهيد ما گواه بر شما هستيم هنگامى كه در آن وارد مى شويد)) (يونس - 61).البته همين گواهى براى همه چيز و همه كس كافى است ، ولى لطف خداوند و مقام عدالت او ايجاب كرده كه گواهان ديگرى نيز معين فرموده است .

2 - پيامبران و اوصياء

قرآن مى گويد: فكيف اذا جئنا من كل امة بشهيد و جئنا بك على هؤ لاء شهيدا: (( چگونه خواهد بود آن روز كه از هر امتى گواهى مى آوريم ، و تو را گواه بر آنها قرار مى دهيم )) (نساء - 41). در حديثى در ذيل همين آيه در كتاب كافى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم : نزلت فى امة محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) خاصة ، فى كل قرن منهم امام منا، شاهد عليهم ، و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شاهد علينا: فرمود: (( اين درباره امت محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل شده كه در هر قرنى براى آنها امامى از ما خواهد بود گواه بر آنان و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گواه بر همه ما است )) .

 

3 - زبان و دست و پا و چشم و گوش نيز گواهى مى دهند

قرآن مى گويد: يوم تشهد عليهم السنتهم و ايديهم و ارجلهم بما كانوا يعملون : (( در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها نسبت به اعمالى كه مرتكب شدند گواهى مى دهد)) (نور - 24). از آيات مورد بحث نيز استفاده مى شود كه چشم و گوش در زمره گواهانند، و از پاره اى از روايات بر مى آيد كه همه اعضاى تن به نوبه خود اعمالى را كه انجام داده اند گواهى مى دهند.

 

4 - پوستهاى تن نيز گواهى مى دهند

آيات مورد بحث با صراحت از اين موضوع سخن مى گفت ، و حتى اضافه مى كند كه گنهكاران كه هرگز انتظار نداشتند پوستهاى تن آنها به صورت گواهانى بر ضد آنان در آيند آنها را مخاطب ساخته مى گويند: چرا شما بر ضد ما گواهى داديد؟ آنها پاسخ مى دهند: خدائى كه همه چيز را به نطق در آورده ما را به سخن در آورده است (فصلت - 21).

 

5 - فرشتگان

قرآن مى گويد: و جائت كل نفس معها سائق و شهيد (( در آن روز هر انسانى وارد صحنه محشر مى شود در حالى كه فرشته اى با او است كه او را به سوى حساب سوق مى دهد و گواهى از فرشتگان است كه بر اعمال او شهادت مى دهد)) (ق - 21).

 

6 - زمين

آرى زمين كه زير پاى ما قرار دارد، و ما هميشه ميهمان آن هستيم ، و با انواع بركاتش از ما پذيرائى مى كند، نيز دقيقا مراقب ما است ، و در آن روز همه گفتنى ها را مى گويد، چنانكه مى خوانيم : يومئذ تحدث اخبارها: (( در آن روز زمين اخبار خود را بازگو مى كند)) (زلزال -4).

 

7 - زمان نيز از شهود است

گرچه در متن آيات قرآن به اين امر اشاره نشده ، ولى در روايات معصومين شاهد بر آن وجود دارد چنانكه از على (عليه السلام ) مى خوانيم : ما من يوم يمر على ابن آدم الا قال له ذلك اليوم يا ابن آدم ! انا يوم جديد، و انا عليك شهيد، فقل فى خيرا و اعمل فى خيرا، اشهد لك يوم القيامة : (( هيچ روزى بر فرزند آدم نمى گذرد مگر اينكه به او مى گويد: اى فرزند آدم ! من روز تازهاى هستم و بر تو گواهم ، در من سخن خوب بگو، و عمل نيك انجام ده ، تا در قيامت به نفع تو گواهى دهم )).

به راستى عجيب است اينهمه گواهان حق ، و شاهدان آن دادگاه بزرگ، از زمان و مكان گرفته ، تا فرشتگان و اعضاى پيكر ما و انبيا و اوليا، و برتر از همه ذات پاك خدا، مراقب اعمال ما هستند و گواه بر ما، و ما چه بيخبريم ؟!آيا ايمان به وجود چنين مراقبانى كافى نيست كه انسان را كاملا در مسير حق و عدالت و پاكى و تقوا قرار دهد.

 

پاورقی :

26-«يوزعون» از ماده «وزع» (بر وزن وضع) به معني بازداشتن است ، اين تعبير هر گاه در مورد لشکر يا صفوف ديگر به کار مي رود مفهومش اين است که اول آنها را نگاه دارند تا آخرين نفرات به آنها ملحق شوند.

27-«ما» در جمله «اذا ماجائوها» ماء زائده است ، و براي تاکيد مي آيد.

28-اين تفسير در صورتي است که آيه را چنين کنيم : «انطقنا الله الذي انطق کل شيء ناطق» ولي اين احتمال نيز وجود دارد که انطق کل شيء به معني مطلق باشد ، يعني خداوندي که همه موجودات را بدون استثنا به نطق در آورده وامروز همه اسرار را باز مي کنند ما را نيز به نطق درآورده است. شما از سخن گفتن ما تعجب نکنيد تمام موجودات عالم امروز سخن مي گويند!

29-اين حديث را بسياري از مفسران با تفاوتي در عبارات نقل کرده اند از جمله قرطبي ، تفسير مجمع البيان ، فخررازي ، روح البيان ، و مراغي ، همچنين در صحيح بخاري و مسلم و ترمذي نيز آمده است ، و آنچه در بالا نقل کرديم ترجمه عبارتي بود که در تفسير قرطبي آمده است (جلد هشتم صفحه 5795).

30- «ذلکم» مبتدا «وظنکم» خبر آن است ، بعضي نيز احتمال داده اند که «ظنکم» بدل است «وارديکم» خبر ذلکم.

31- «ارداکم» از ماده ردي (بر وزن رأي) به معني هلاکت است

32- مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث.

33- تفسير «علي بن ابراهيم» (طبق نقل نورالثقلين جلد 4 صفحه 544).

34- اصول کافي جلد 1 صفحه 190.

35- لئالي الاخبار صفحه 462.

 

منبع: تفسیر نمونه ذیل آیات 19-21 سوره مبارکه فصلت

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 18
موضوعات مرتبط: تفسیر آیات معاد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید. ممنون از بازدید شما.لطفا برای بهبود مطالب وبلاگ در نظر سنجی شرکت کنید و نظرات خودرا درباره وبلاگ بفرمایید همچنین به مطالب به تناسب محتوا امتیاز دهید. در ضمن فروم(انجمن تخصصی) وبلاگ هم راه اندازی شده است و می توانید باهمان نام کاربری و رمزی که در وبلاگ ثبت نام کرده اید وارد حساب کاربری خود در ان شوید و ازش بهره ببرید. با تشکر


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود